( Contrat)
قرار داد از ديدگاه روسو
حق سياسي نه از قدرت و نه از اقتدار پدر بر فرزندان، بلکه از توافق اراده هاي فردي که پايه ي اقتدار هستند نشأت مي گيرد: در اين صورت بايد « استقرار بدنه ي سياسي را قرار دادي واقعي بين مردم و رهبراني که مردم انتخاب مي کنند
نويسنده: آندره شاراک
مترجم: ياسمن مَنو
مترجم: ياسمن مَنو
( Contrat)
* حق سياسي نه از قدرت و نه از اقتدار پدر بر فرزندان، بلکه از توافق اراده هاي فردي که پايه ي اقتدار هستند نشأت مي گيرد: در اين صورت بايد « استقرار بدنه ي سياسي را قرار دادي واقعي بين مردم و رهبراني که مردم انتخاب مي کنند [، در نظر گرفت]؛ قرار دادي که بر مبناي آن، طرفين خود را ملزم به رعايت قوانيني مي کنند که در قرارداد قيد مي شود و پيوندهاي اتحاد آن ها را شکل مي دهد ».(1)** در تمامي نظريه هاي مدرن مربوط به حق طبيعي، الگوي قرار داد مستلزم اين است که هر فرد از حق طبيعي اش بر همه چيز صرف نظر کند، به شرط آن که حاکم نيز از زندگي ( هابز ) و دارايي هايش ( لاک ) حفاظت کند. نخستين بدعت روسو اين است که او علاوه بر اين ها، حفظ آزادي را در قلب مسئله ي کلاسيک قرار داد اجتماعي قرار مي دهد: « يافتن نوعي از مشارکت که با تمام قدرت مشترک، از شخص و دارايي هر شريک دفاع و محافظت کند و بر مبناي آن، هر فرد در عينِ پيوستن به جمع، فقط از خود اطاعت کند و مانند قبل آزاد باشد، اين همان مسئله ي اساسي است که راه حل آن را قرار داد اجتماعي ارائه مي دهد »(2). چگونه بايد اين استرداد آزادي را درمشارکت مدني تضمين کرد؟ بر مبناي عقيده ي روسو، افراد اين قرار داد را بين خود يعني شخص با شخص نمي بندند، بلکه با حاکم مي بندند که در عين حال اعضايش هستند. به عبارت ديگر، مردمي که در حال تشکيل حاکميت خود هستند، يکي از طرفين قرار دادند: « [...] قرار داد شراکت شامل تعهد متقابل جمع با اشخاص است و[....] هر فرد از آن جا که به نوعي با خود قرار داد مي بندد، تحت رابطه اي دوگانه متعهد مي شود، يعني به منزله ي عضوي از حاکم در مقابل اشخاص و به منزله ي عضوي از دولت در مقابل حاکم ».(3) در اين صورت، شرايط براي همه يکسان است و باعث ستم جديدي نمي شود. پس هر شهروند در آنِ واحد مطيع حاکم و عضو همين حاکم است. به اين ترتيب، آزادي طبيعي به آزادي مدني تبديل مي شود: « آن چه انسان با قرار داد اجتماعي از دست مي دهد آزادي طبيعي و حق نامحدودي است بر هر آن چه او را وسوسه مي کند و مي تواند به آن دست يابد؛ آن چه به دست مي آورد، آزادي مدني است و مالکيت بر آن چه در اختيار دارد »(4). در حالي که آزادي طبيعي محدود به قدرت فرد است، آزادي مدني فقط محدود به اراده ي عمومي است که در آن بيان مي شود.
*** در گفتار در باب منشاء و مباني نابرابري انسان ها، روسو قرار داد به ظاهر مخربي را معرفي مي کند که بر مبناي آن، ثروتمند به همسايگانش پيشنهاد يک اتحاد سياسي را مي دهند که قدرت او را تقديس مي کند و در عين حال آزادي آن ها را نابود مي کند: « [....] به جاي آن که قدرت خود را عليه يکديگر به کار گيريم، آن را در يک قدرت متعالي گرد آوريم تا با قوانين عاقلانه بر ما حکومت کند، از تمامي اعضاء اين مشارکت دفاع و حفاظت کند، دشمنان مشترک را دفع کند و ما را در توافقي ابدي حفظ کند »(5). اين قرار داد فريبکارانه بي ارتباط با قرار داد اجتماعي حقيقي نيست؛ اين قرار داد فريبکارانه به واقع نوشتار تنزل يافته ي قرار داد اجتماعي حقيقي درموقعيت تاريخي عيني است که در آن واگذاري موقت حقوق طبيعي هرگز کامل نمي شود و تفاوت هاي اقتصادي به ناگزير خاستگاه دولت هاي مدرن است. به علاوه، گرايش عمومي تشکيلات سياسي را ( که روسو به هيچ رو آن را ناديده نمي گرفت ) آشکار مي سازد که بر مبناي آن قرار داد پيش از هر چيز به نفع ثروتمندان است.
پي نوشت ها :
1. گفتار در باب منشاء و مباني نابرابري انسان ها، بخش دوم، جلد III، ص 184.
2. قرار داد اجتماعي ، کتاب اول، فصل ششم، جلد III، ص 360.
3. همان، فصل هفتم، ص 362.
4. همان، فصل هشتم، جلد III، ص 364.
5. گفتار در باب منشاء و مباني نابرابري انسان ها، بخش دوم، جلد III، ص 177.
شاراک، آندره، (1386)، واژگان روسو، ياسمن مَنو، تهران: نشر ني، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}